اشک و غم
بودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت
سرازیر میشد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه
دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می
گذاشتم و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو
عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای
عاشق شدن ندارم...
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از
عشق بر تو عاشقم...
میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی
برایم پر از درد و عذاب میشود
میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست
برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت
سرازیر میشد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه
دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می
گذاشتم و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو
عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای
عاشق شدن ندارم...
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از
عشق بر تو عاشقم...
میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی
برایم پر از درد و عذاب میشود
میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست
برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...
نظرات شما عزیزان: